داستان باران احمق (مهر مادری )
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
داستان باران احمق (مهر مادری )
نوشته شده در چهار شنبه 20 / 6 / 1398
بازدید : 1220
نویسنده : احمد روزبهانی

 

 

 

 

WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN

وقتی خیس از باران به خانه رسیدم

BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU?”

برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED”

خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE”.

پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد
BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID”

اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
“STUPID RAIN”

باران احمق
THAT’S MOM!!!

 




:: برچسب‌ها: باران , مادر ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
الکس در تاریخ : 1391/8/21/0 - - گفته است :
همی چیا مینیسی تا بارو نمیزه

<-CommentGAvator->
نمره یک در تاریخ : 1391/7/13/4 - - گفته است :
سلام یادم میاد خیلی بچه بودم یه جایی داشتم بازی میکردم یه آقایی با چاقو داشت مادرشو میزد همسایه ها جمع شدن و به سمتش یورش بردن زنه رو زمین افتاده بود و از شدت خونریزی نا نداشت اما با اشاره دستاش به مردم گفت ولش کنین بچمو بذارین بره آقاهه هنوز ته کوچه نرسیده بود که مادره تموم کرد اون روز من با تمام بچگیم حس مادری را با همه وجودم لمس کردم از اون روز تا حالا بیست و دو سه ساله که هر جایی هر چیزی درباره مادرا میشنوم برام تازگی نداره وعجیب نیست بیایید قدر مادرامونو بدونیم که دیر یا زود جاشونو خالی میبینیم

<-CommentGAvator->
ستار در تاریخ : 1391/6/22/3 - - گفته است :
ميخوام يه نظر بي ربط بدم.
احمد ديدي مدافع بوشهري پرسپوليس چه سوتي داد مثل بازي با فولاد بعد هم پهن شد رو زمين.در بازيهاي مقدماتي چون پيكره تيم ملي استقلالي ها تشكيل ميدادند راحت صعود كرديم بازيكناني چون ميداوودي جباري حيدري رحمتي عمران زاده منتظري اندو ولي الان كريمي قاضي انصاري فرد نوري ماهيني پولادي چن اينا.

<-CommentGAvator->
mejid.jomhuri در تاریخ : 1391/6/21/2 - - گفته است :
سلام یکیش اسمم ننوشتن حذفش کو
مر30

<-CommentGAvator->
mejid.jomhuri در تاریخ : 1391/6/21/2 - - گفته است :
مادر
جایگاهش "بهشت"
ابزار تنبیه "جارو"
دعاهاش "دوماد بشی"
نفریناش"بری بر نگردی ...نه از ته دل"
فتوا "حلال یا حروم کردن شیر "
تشویقاش " تی عروسیت میرقصم "
تحدیداتش "گزارش دادن به بابا"
عشقش"سربلندی بچه هاش"

<-CommentGAvator->
محمد خلیلی در تاریخ : 1391/6/20/1 - - گفته است :
بسیار زیبا نوشتی.انتخاب متنت عالی بود

<-CommentGAvator->
علیرضا تیموری در تاریخ : 1391/6/20/1 - - گفته است :
سلام احمد جوووووون(رخصت؟)
مادر هم مادرهای قدیمی خمو
با دنیا نمیشان عوضشو کنی به والله


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: